جین آستین نویسندهی چیرهدست انگلیسی، با درک عمیق خود از جزئیات زندگی زنان و گوشه و کنایههایشان به یکدیگر و استفادهی به جا و درست از این ویژگیها در داستانهایش، به یکی از مشهورترین نویسندگان دوران خود تبدیل شد. رمان اِما حاصل دوران پختگی جین آستین در زندگی و حرفهی نویسندگیاش است. او این رمان را دو سال پیش از مرگش منتشر کرد. آستین پیش از نوشتن این رمان گفته بود: «میخواهم داستان زنی قهرمان را بنویسم که هیچ کس جز خودم او را خیلی دوست نخواهد داشت.». این اثر را میتوان برداشتی نادرست از دلباختگی دانست. «اما وودهاوس» که در کودکی مادر خود را از دست داده بود پس از ازدواج خواهر بزرگ خود، خانم خانه شناخته میشد. او بیشتر از سن خود میفهمید ولی با این حال دست به کارهای نادرستی میزد. دوشیزه اما که خودش قصد ازدواج نداشت، مشتاقانه به افراد عاشق کمک میکرد که به یکدیگر برسند ولی از پیامدهای این کار خود آگاه نبود. او بر این باور بود که همهی آدمها را میشناسد و این توان را دارد که سرنوشت آنان را رقم زند و معتقد بود که همیشه حرف و نظر درست، چیزی است که او میگوید و میاندیشد. او بعدها به خودشناسی و درک عمیقتری از وجوه پنهان شخصیت درونی خود میرسد و متوجه میشود که عاشق آقای نایتلی برادر شوهر خواهرش بوده و... . این کتاب به صورت دوخت صحافی شده و نشر افق آن را در 768 صفحه منتشر کرده است.
"بهبود شرایط ذهنی هریت توسط اما به خواندن کتابهای مفید بسیاری ختم میشد که آن هم فقط به خواندن چند فصل اول میگذشت و ادامهی آن به روز بعد موکول میشد. گپ زدن از مطالعه بسیار آسانتر بود. خیالبافی اما دربارهی ثروت هریت بسیار خوشایندتر بود تا تلاش برای وسعت بخشیدن به درک او یا جلب توجه او به واقعیتها. تنها اثر ادبی در آن حال هریت را سرگرم میکرد، تنها توشهی ذهنی که اما برای آیندهی او تدارک میدید، گردآوری همهی چیستانهایی بود که به دستش میرسید و آنها را روی کاغذ نازک و تزئین شدهای بازنویسی میکرد که دوستش به او داده بود."