داستان و روایت قصر موجب شده این کتاب به عنوان یکی از ارزشمند ترین آثار کافکا شناخته شود. این رمان که مثل سایر آثار کافکا به زبان آلمانی نوشته شده، رمانی است ناتمام که مرگ زودهنگام او در چهل و یک سالگی (۱۹۲۴) به او این فرصت را نداد تا آن را به پایان برساند. قصر در شکل کنونی اش در ۲۰ فصل نگارش یافته است که فصل پایانی همان فصل ناتمام مانده است؛ از روی نشانههایی میتوان حدس زد که احتمالا همان فصل بیستم باید آخرین فصل باشد و رمان بعد از آن چندان ادامه نیافته است..این کتاب توسط امیر جلال الدین اعلم به فارسی ترجمه شده و انتشارات نیلوفرآن را به چاپ رسانده است
داستان از آنجایی آغاز می شود که....
شباهنگام وارد دهکده ای می شود که قصر در آن واقع است. به مهمانخانه ای پناه می برد تا استراحت کند اما می خواهند او را از آنجا برانند به این دلیل که می گویند هر کس بخواهد وارد دهکده شود یا در آنجا بماند می بایست از قصر اجازه گرفته باشد. ک. مدعی می شود که شغلش مسّاحی است و با درخواست خودِ قصر به آنجا آمده است. پس از زنگ زدن ابتدا این ادعا تکذیب می شود و سپس تأیید می گردد و در واقع قصر ک. را به مسّاحی می پذیرد. از فردا صبح ک. در پی آن است تا هر طور شده به قصر برود و (گویا) شرح وظایفش را بپرسد و مشغول کار شود ولی تا پایان کتاب در این کار کامیاب نمی شود. ک. در روز دوم گرفتار عشق و عشوه ی فریدا _ دختری که در "مهمان خانه ی آقایان" _ می شود و با او رابطه برقرار می کند و قرار می شود که با هم ازدواج کنند. از اینجا به بعد، تک تک فصل های رمان این سو و آنسو رفتن ها و دویدن ها و بحث کردن های ک. است با اهالی دهکده، برخی آقایان یا سران قصر تا ارتباطی بیابد و از روزنه ای به قصر وارد شود.