"اون پایین دارید چیکار میکنید؟ با شما هستم! با شما عوضیها که عینهو کرم دارید تو هم میلولید. چی خیال کردید؟ همهتون، از وکیل و وزیر گرفته تا سپور و آشپز و پروفسور، آخرش میشید دو عدد. خیلی که هنر کنید، خیلی که خبر مرگتون به خودتون برسید، فاصله دو عددتون میشه صد. صدام رو میشنفید؟ میشید یه پیرمرد آب زیپوی عوضی بوگندو. کافیه دور تند نیگاش کنید. همین که دور تند نیگاش کردید میفهمید چه گندی زدهاید. میفهمید چه چیز هجو و مزخرفی درست کردید. حالا با این عجله کدوم جهنمی قراره برید؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکردهند؟ واسهی چی سر یه مستطیل یا مربع خاکی دخل هم رو درمیآرید؟ بدبختها! شما بهخودیخود بدبخت هستید، دیگه واسهی چی اوضاع رو بدتر میکنید؟... آهای عوضیها! آهای با شما هستم! با شما که هر کدومتون فکر میکنید دهن آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتادهید. اگه تا حالا کسی بهتون نگفته من میگم که هیچ آشغالی نیستید. من یکی که براتون و واسهی کاراتون تره هم خرد نمیکنم. حیف این زمین که زیر پای شماست. حیف این زمین که توش دفنتون کنند. شما رو باید بسوزونند. شما رو باید بسوزونند و خاکسترتون رو بریزند توی دریا."
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی برگزیده جایزه ادبی اصفهان، به عنوان بهترین رمان سال 1383، نوشتهی مصطفی مستور است. از آثار دیگر این نویسنده میتوان به «عشقروی پیادهرو»، «روی ماه خداوند را ببوس»، «من گنجشک نیستم»، «گربهی همسایه»، «زیر نور کم»، «عشق و چیزهای دیگر»، «دویدن در میدان تاریک مین» و... اشاره کرد. این کتاب توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.