کتاب قصه های خواندنی جوامع الحکایات

تازه‌هایی از ادبیات کهن ایران
تولید کننده:
انتشارات پیدایش

فروشندگان: فروشنده

پشتیبانی 24 ساعته
فرصت 7 روزه بازگشت کالا
تضمین کیفیت کالا
پرداخت امن از درگاه بانکی
  • درباره محصول
  • اطلاعات محصول
  • دیدگاه کاربران
  • پرسش و پاسخ
توضیح کلی

شبی مردی خوابیده بود و هزارپایی از راه گوش به مغزش رسیده بود. آن مرد تا مدتی در عذاب بود و عاقبت پیش ارسطو آمد و درد خود را گفت. ارسطو گفت باید تو را عمل جراحی کنم اما ممکن است جان خود را از دست بدهی. البته امکان هم دارد که زنده بمانی. اگر خود اجازه بدهی و بزرگترهای تو به این عمل جراحی رضایت بدهند کار خود را با دقت انجام خواهم داد. شاید که ازاین بلا نجات پیدا کنی. با این قول و قرار ارسطو بیمار را به خانه خود برد و دارویی به او داد. آن مرد دارو را خورد و بیهوش شد. ارسطو دست به کار شد. استخوان کاسه سر او را با چاقوی مخصوص باز کرد و به مغزش رسید و هزارها را دید. هزار با تمام پاهای خود را در مغز آن مرد فرو برده بود و از جای خود تکان نمی‌خورد...

متن فوق قسمتی از داستان کتاب می‌باشد که توسط انتشارات پیدایش در 184 صفحه به چاپ رسیده است.

توضیحات بیشتر
اطلاعات محصول
توضیحات بیشتر
امتیاز و دیدگاه کاربران
اولین نفری باشید که پرسش جدید ثبت می کند

خریداران این محصول‌،محصولات زیر را هم خریده‌اند

جهت ثبت اطلاع رسانی، لازم است وارد حساب کاربری خود شوید.